بنيتابنيتا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

بنيتا

ديگه موفق شديم.....

هوررررررااا بالاخره موفق شديم الان ٢ هفته است كه ديگه مى مى نميخورى . بعد از شكست دفعه قبل خيلى ميترسيدم ،همش استرس داشتم .. نگران خودت بودم ،وقتى ياد اون گريه هاى وحشتناك و بى تابى هات ميوفتادم ، نا خوداگاه دچار وحشت ميشدم  ولى خدا رو شكر ،كه اين بار  از اون بى تابى و گريه ها خبرى نبود ... البته بهونه گيرى ميكنى و خيلى خيلى زياد اذيت ميكنى   از دفعه قبل تا قبل از انجام اين كار همش باهات صحبت ميكردم  مى مى مال نى نى كوچولو هاست ،تو ديگه بزرگ شدى ،مى مى بده ، اگه مى مى بخورى نميتونى برى مهد  و جواب شما : مامان ،مى مى نازه ، مى مى خوبه ،ببين حلما مى مى ميخوره ، و با اي...
20 مهر 1393

براى نفسم

بخند  از صداى خنده هاى كودكانه ات  دلم بهار ميشود  زمين خشك سينه ام  شكوفه زار ميشود  پرنده هاى خنده را  به اسمان ابى نگاه من  روانه كن  دوباره خانه را پراز ترانه كن  تو خنده ميكنى و روى گونه ات  گلى شكفته است  گلى كه رنگ روشنش  به رنگ سيب هاى تازه چيده است  گلى كه وقت چيدنش رسيده است      ...
10 مهر 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بنيتا می باشد